صفحه شخصی م افتخاری   
 
نام و نام خانوادگی: م افتخاری
استان: اصفهان - شهرستان: اصفهان
رشته: کارشناسی ارشد عمران - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  ناظر - مشاور - مدیرپروژه
شماره نظام مهندسی:  2465
تاریخ عضویت:  1388/12/26
 روزنوشت ها    
 

 آموزش و پرورش: از اثر پروانه‌ای تا انتخاب وزیر بخش عمومی

6

اشاره : آنچه از نظر می گذرانید، چکیده ای از یک پژوهش است که به اندیشکده آموزش و پرورش عصر ایران رسیده است. بررسی و ارایه راه حل برای خروج آموزش و پرورش کشور از بحران بی کیفیتی و تحول در سبک های مدیریتی از اولویت های اندیشکده است.

محمدحسین حسینی،
دارای دانش‌نامه‌ی دکتری برنامه‌ریزی درسی
و پژوهشگر نظریه‌ی آشوب در تعلیم و تربیت


آموزش و پرورش به عنوان زیربنای جامعه و اساس فرد، سازمانی آشوبناک است. زیرا هم با برداشت سنتی آشوب، یعنی فقدان سازماندهی یا نظم کامل؛ توده بی‌نظم؛ آشفته‌ بازار و سردرگمی همخوان است.

یعنی هیچ زمانی یک نظم یا سازماندهی کامل بر آموزش و پرورش حاکم نبوده و نخواهد بود. اکثر تلاش‌های انجام شده برای بهبود آن با شکست مواجه شده‌ و امروزه بسیاری از اندیشمندان و تصمیم‌گیران آموزشی دچار سردرگمی شده‌اند. نمی‌توان برای آن تصمیم‌گیری قطعی کرده، آن را به صورت یک ماشین یا ساعت، مهندسی نمود و انتظار داشت براساس برنامه از قبل تعیین شده کار کند.

با برداشت علمی آشوب، یعنی نظم در بی‎نظمی، یک حالت بی‌سازمان از ماده و نه حالتی بی‌نظم از آن، یک فرایند غیرخطی و وابستگی حساس نسبت به شرایط اولیه در سیستم های غیرخطی نیز، همخوان است، زیرا به شدت به شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و فنآوری محیط و بستر خود وابسته بوده و تغییراتی بسیار کوچک در این شرایط می‌تواند آثار و نتایجی بزرگی هم برای آموزش و پرورش و هم برای جامعه داشته باشد.

تغییراتی جزئی با تأثیراتی بسیار بزرگ که به اثر پروانه‌ای شهرت دارند. بسیاری از فعالیت‌ها و اقدامات آموزش و پرورش، برغم بی‌نظمی ظاهری، نظمی نهفته در درون خود دارند.

نتایج آموزش و پرورش را نمی‌توان به یک بخش از آن مانند معلم، کتاب درسی، مدرسه یا غیره نسبت داد و امیدوار بود با درست کردن آن بخش، کل سیستم آموزشی به خوبی کار کند، بلکه برعکس، آموزش و پرورش سیستمی است که اثربخشی آن منوط به فعالیت و ارتباط سازنده تمامی بخش‌های مختلف آن با هم است، اما برای ناکارآمدی آن، فقط و فقط خرابی یا درست کار نکردن یک بخش کفایت می‌کند.

آموزش و پرورش آشوبناک است زیرا اثر پروانه‌ای‌ آن به شدت خودش و جامعه را درگیر می‌سازد. به بیانی دقیق‌تر، در درون یک کلاس، یک رخداد کوچک مانند «قرض دادن یک نمره به دانش‌آموزی» می‌تواند نتایج غیرقابل باوری داشته باشد.

در درون یک مدرسه، اقدامات یک معلم می‌تواند سبب شهرت جهانی آن مدرسه شود و در درون یک منطقه، اقدامات به ظاهر کمرنگ دست‌اندرکاران آموزشی می‌تواند سبب جهشی حدود ۵۰‌% در پیشرفت‌ تحصیلی دانش‌آموزان شود؛ پیشرفتی که آرزوی هر نظام آموزشی است.

جامعه نیز از اثرپروانه‌ای‌های مربوط به آموزش و پرورش، مثبت یا منفی، در امان نیست. به بیانی دیگر، ارزش‌گذاری به آموزش و پرورش و معلم می‌تواند سبب تبدیل کشوری با فساد بالا در تمامی جنبه‌ها، به کشوری توسعه‌یافته شود، یا کشورهایی با تخریب تقریباً ۱۰۰‌% از جنگ جهانی دوم را در کمتر از دو دهه به قدرت‌های برتر جهانی بدل نماید. البته عکس آن نیز صادق است.

می‌توان ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی را در کم‌توجهی به آموزش و پرورش و جایگاه والای نیروی انسانی آن، به ویژه معلم جستجو نمود. اگر معلمان یک جامعه پوششی شکیل، به روز و شاد نداشته باشند، می‌توان مشکل پوشش در آن جامعه را محتمل دانست. اگر درباره حلال یا حرام بودن حقوق معلمان در ایام تعطیلات نظری داده شود، می‌توان فاجعه‌ای بزرگ مانند بی‌اعتمادی به معلم، بی‌ارزشی کار علمی، تقویت بیراهه رفتن برای کسب درآمد یا تقلب‌های علمی، و نوشته‌هایی مانند «نتیجه فرار از مدرسه» پشت ماشین‌های لوکس و گران‌قیمت را برآورد نمود، نوشته‌ای که - به باور نگارنده - به دلیل نابود کردن الگوهای سالم و تشویق به بزهکاری، مجرمانه بوده و نیازمند پیگرد قضایی است. و البته صدها نمونه دیگر که شما خواننده محترم آنها را بهتر می‌دانید.

مسلماً‌ آموزش و پرورش آشوبناک، از ستاد تا صف، مدیریتی از جنس آشوب و نه از جنس مهندسی می‌خواهد. بنابراین بهتر است وزیر آن نیز آشوبناک، البته با برداشت جدید و علمی آن، انتخاب شود. به بیانی دیگر:

۱- وزیر آموزش و پرورش باید فردی از جنس آموزش و پرورش و دارای حسن سابقه، شهرت، تجربه و آشنایی مناسب با آن باشد. زیرا، این امر می‌تواند سبب شکل‌گیری باور «آموزش و پرورشی بودن وزیر» در بین فرهنگیان شود. باوری که تأثیر زیادی بر هماهنگ و همساز کردن نیروهای مختلف آموزش و پرورش خواهد داشت. مسئولیت آموزش و پرورش به فرهنگیان واگذار و پاسخگویی آنها به اقدامات و فعالیت‌های خود تقویت شود.

نیروی انسانی آموزش و پرورش احساس ارزشمندی کرده و خود را حاکم بر سرنوشتش بداند. نسل جوان آموزش و پرورش امیدوار باشد درصورت تلاش، کسب صلاحیت‌ها و تخصص لازم، و تأثیرگذاری مثبت، رسیدن به چنین جایگاهی برایش غیرممکن نیست. و درنهایت اینکه، زمان آشنایی اولیه یک وزیر ناآشنا به سیستم که گاهی تا سه سال طول می‌کشد، از بین رفته، خطاهای اولیه کاهش یافته و این زمان به فعالیت‌های سازنده تخصیص یابد.

کم‌توجهی به انتخاب آشوبناک وزیر آموزش و پرورش نیز تبعاتی خواهد داشت. کم‌اهمیت تلقی شدن آموزش و پرورش از نظر دولت، تحقیر نیرو‌های خبره، متخصص و باتجربه این سازمان، شکل‌گیری باور «غیرآموزش و پرورشی بودن وزیر» بین نیروی انسانی این سازمان و شکل‌گیری مقاومت در برابر وزیر جدید، و عدم‌آشنایی وزیر به این وزارتخانه و به تبع خطاهای کوچک و بزرگ وی، در سالهای اولیه وزارت از مهترین این تبعات است. تبعات و کاستی‌هایی که یک مورد از آن برای نابودی آموزش و پرورش کفایت می‌کند.

۲- وزارت آموزش و پرورش باید توسط تیمی از خبرگان و متخصصان حوزه‌های مختلف آموزشی، اجرایی، پشتیبانی، و غیره، به صورت مشارکتی و گروهی اداره شود و نه توسط یک فرد. اگرچه یک نفر عنوان وزیر را یدک بکشد. زیرا اگرچه نمی‌توان آینده آموزش و پرورش را پیش‌بینی کرد، اما می‌توان پیش‌بینی کرد که احتمال خطا و اشتباه در کار مشارکتی پایین آمده، و میزان موفقیت بالا برود.

در هر حال آموزش و پرورش با سرنوشت تمامی افراد جامعه ارتباطی تنگاتنگ است. سازمانی که می‌تواند بستری برای تمرین مردم‌سالاری، عقلانیت، امیدواری، الگوسازی و پیشرفت باشد. این امر زمانی محقق می‌شود که برای مواجهه با شرایط، نیازها و فرایندهای جدید، از الگوها و نظریه‌های جدید بهره گرفته و از الگوهای قدیمی پرهیز شود.

برگرفته از : وبگاه عصرایران

سه شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 18:39  
 نظرات